علی مرتضی جانعلی مرتضی جان، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره
فاطمه زهرا جانفاطمه زهرا جان، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

امپراطورکوچک و پرنسس کوچولوی ما(بچه هایی از دیار پاکی)

دلیلی بزرگ برای نبودنم

سلام متاسفانه پسردایی عزیزم که عین برادرای خودم دوسش داشتم توی سن 17 سالگی فوت شد اونم با ی ضربه ی چاقو به قلبش. پسرداییم با کسی که موتورشو دزدیده دست به یقه میشه و وقتی که دعوا تموم میشه و درحال رفتنه اون دزده با چاقو میزنه به کناره ی بدنش وچاقو رو تا قلبش فرو میکنه،روزای بدی رو پشت سر گذاشتم داشتم افسردگی میگرفتم،(خواب زیاد،گریه های یواشکی ودور از چشم بقیه،کابوسای شبانه وبد خوابیدن)تا اینکه به خودم اومدم وگفتم:من همیشه به همه  میگم موقعی که مصیبتی بهشون وارد میشه یاد حضرت زینب کنن چرا که مصیبتاشو در مقابل حضرت زینب هیچ نیست ولی اونوقت خودم اینطوری کم اوردم،پس ی یاعلی گفتمو زندگیمو با انرژی بیشتر از قبل شروع کردم وبه خوندن آیه الک...
19 آذر 1392

بدقولی کردم ببخشید...

سلام عزیزان ببخشید بدقولی کردم وهنوز از خاطرات وشیطونی ها و اتفاقات افتاده توی این مدت چیزی ننوشتم ،علی مرتضی کلی شیطون شده والانم چندباره منو بلند میکنه که فلان چیزو میخوام این چیه؟اونو بده؟وداره میگه بیا کارت دارم مامان،اون پتو قشنگه بهم میدی وهنوز ی ساعت نشده که کلاهشو از توی آب خیارشور در اورده،کلاه بافتنی ضخیمشو گذاشته بود توی آب خیارشورایی که فقط نصف ی دونشون مونده بود،خدا کنه اون بوی خیارشور ازش بره الان برم که آقا احضارم کرد،بازم اومد واااای خدای من دستشو نفتی کرده اومده میگه مامان بوش کن ومشغول فوتبال دستیه،کلی عکسو کم حجم کردم در ائلین فرصت میزارم،ممنون از شما که احوال پرس ما هستین. قربان شما ...
10 آذر 1392

ما اومدیم با کوله بار ی از تجربه وخبر

سلام عزیزان ودوستای خوبم پس از ی غیبت طولانی اومدیم سه روزه نتمون وصل شده کلی براتون خبرای خوبو بد دارم کلی اتفاقات توی این مدت برامون افتاده ،کلی هنرمند شدم وچیزای زیادی یاد گرفتم. حتما از فردا شب هم بهتون سر میزنم هم شروع به نوشتن میکنم،البته اجازه بدین اول بنویسم بعد بهتون سر بزنم چون میدونم دوست دارین ببینین چی شده.ماشالله علی مرتضی کلی بلبل زبون شده وزبون میریزه این روزا هم یاد گرفته میگه حواسم نبود،اعصابش میریزه بهم میگه همــــــــــــــــــــم ای خدااااااا نمیدونین چقدر خوشحالم که این گلپسرو دارم تمام لحظات خوش زندگیمو مدیون خودشو باباشم،علی مرتضی که اونقدر وروجک شده که با کاراش همه رو میخندونه وبا گرد حرف زدنش دلبری میکنه. ...
7 آذر 1392
1